پاره جگر هستم و آهم پُرْ شراره
در كوچه جان دادم و ميميرم دوباره
حتّي ميانِ خانهي خود هم غريبم
دارم دلي پُرْ درد و چشمي پُرْ ستاره
ديدم كه زهرا مادرِ من بر زمين خورد
ديدم به رويِ خاكها يك گوشواره
اي وايِ من كه خ دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید
ميسوزم و كسي نباشد ياورِ من
شد پاره پاره جگرِ پُرْ شررِ من
پا بر زمين ميكِشم و چشمانتظارم ...
تا كه بيايَد به برِ من؛ اكبرِ من
تا بر زمين خوردم ميانِ كوچه ؛ گفتم :
اي وايِ من بر حال و روزِ مادرِ من
شكرِ خدا دختر دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید
آقايي مثلِ تو پيدا نميشه ...
اين و اشكِ چشمِ خادمات ميگه
مشتيمشتيايي ؛ من نميگم
... اين و تك تكِ كبوترات ميگه
مهربونتر از تو پيدا نميشه
اين و هر كسي شده گدات ، ميگه
ضامنِ آهو ؛ پناهِ عالَمي ...
اين وهر كي شده مبتلات ميگه
گِرِه دل نوشته های سعید تاجیک...
ما را در سایت دل نوشته های سعید تاجیک دنبال می کنید